امروز: دوشنبه 28 آبان 1403
دسته بندی محصولات
بخش همکاران
بلوک کد اختصاصی

خورشید در قرآن

خورشید در قرآندسته: معارف اسلامی
بازدید: 62 بار
فرمت فایل: doc
حجم فایل: 83 کیلوبایت
تعداد صفحات فایل: 106

تعریف موضوع تحقیق با عنوان خورشید در قرآن را شاید بتوان موضوعی فیزیكی قرآنی نامید زیرا در این مجموعه، وضعیت فیزیكی و یا شیمیایی خورشید و نحوه حركت آن بررسی شده و پس از قطعیت رسیدن كامل این علوم تجربی با قرآن تطبیق داده می شود پیشینه تحقیق تحقیق در زمینه خورشید در حقیقت پیشینه ای چند هزارساله دارد و تنها قرآن نیست كه بدان اشاره داشته است

قیمت فایل فقط 4,900 تومان

خرید

خورشید در قرآن

تعریف موضوع:

تحقیق با عنوان خورشید در قرآن را شاید بتوان موضوعی فیزیكی قرآنی نامید. زیرا در این  مجموعه، وضعیت فیزیكی و یا شیمیایی خورشید و نحوه حركت آن بررسی شده و پس از قطعیت رسیدن كامل این علوم تجربی با قرآن تطبیق داده می شود.

پیشینه تحقیق:

تحقیق در زمینه خورشید در حقیقت پیشینه ای چند هزارساله دارد و تنها قرآن نیست كه بدان اشاره داشته است از بطلمیوس گرفته تا كوپرنیك ، گا لیله، كپلر و … همه و همه به نحوی خورشید را از جهات مختلف مورد كنكاش قرار داده اند و جالب اینكه قرآن كریم پیش از همه این جنجالها موضع محكم خود را در هزار و اندی سال پیش به همگان عرضه داشته است و اكثر دانشمندان امروزی یافته های علمی خود را به قرآن استناد می كنند.

سوالهای اصلی تحقیق:

1-   كدامیك از آیات قرآن با یافته های قطعی علوم تجربی منطبق است؟

2-   چند نوع حركت را می توان برای خورشید در نظر گرفت؟

3-   سرانجام خورشیدی كه چند میلیون سال از عمر آن می گذرد چه می شود؟

سوالهای فرعی تحقیق:

1-   در چه مواردی انطباق قرآن با علوم تجربی اعجاز علمی را ثابت می كند؟

2-   آیا غیر از این حركاتی كه در  قرآن برای خورشید در نظر گرفته شده می توان خورشید را دارای حركت نوع چهارمی دانست؟

3-   مواردی كه علوم روز در مورد حركت و آتیه خورشید بدان اشاره میكند تا چه حد قابل انطباق و استناد به قرآن است؟

فرضیه اصلی:

1-   ظنّی بودن علوم تحربی در غالب موارد

2-   خورشید نیز مانند زمین دارای حركاتی است.

فرضیه فرعی:

1-   خورشید همیشه دارای یك شكل، یك حركت و یك وضعیت خاص نخواهد بود.

اهمیت مسئله:

در میان تمام ثوابت، خورشید یگانه كوكبی است كه نظر بنزدیكی آن به زمین تنها مانند یك نقطه نورانی به نظر نمی رسد و می توانیم قسمتهای مختلف آنرا با استفاده از قرآن و به كمك علوم تجربی تشخیص دهیم و به كمك مطالعه تابشها و حركات آن بخصوصیات آن و پیدایش شب و روز پی ببریم و اهیمت‌ آن از این جهت شاید كمی محسوستر باشد كه حیات و پیدایش آن بدون خورشید معنی ندارد.

روش تحقق:

در این تحقیق شاید بتوان گفت كه ما از دو نوع روش استفاده كرده ایم:

1- روش زمینه ای و مواردی:

دراین روش پژوهش گسترده ای از موقعیت قبلی و فعلی و آینده یك واحد مانند خورشید انجام می شود و كنش ها و واكنش های آن بررسی می گردد و با مراجعه به قرآن و تفاسیر مختلف حتمیت و قطعیت آن مورد تایید قرار می گیرد

2- روش جمع آوری اطلاعات

در قسمت دیگر این تحقیق كه به صورت استفاده از كتابخانه می باشد، عمدتا از كتب روز و علوم تحربی روز استفاده شده است كه نشان دهد سخنی كه قرآن در هزاران سال پیش آورده هیچ جای شكی برای هیچ انسانی باقی نگذاشته است و نشان داده كه معجزه ای كامل و بس عظیم است.

محدودیتهای تحیقیق:

1-    پراكندگی موارد تفسیر علمی و اعجاز علمی در تفاسیر بزرگ و مفصل، دسترسی به آنها را دشوار می نماید.

2-     اگربخواهیم كمی دقیقتر به مسئله حركت خورشید نگاه كنیم شاید به طور قطع نتوان گفت كه خورشید دارای چند حركت است زیرا مفسران و دانشمندان مطالب مختلف و گاه متناقضی دراین مورد آورده اند.

چكیده:

این تحقیق (كه اگر نام آنرا بتوان تحقیق گذاشت) از سه بخش اصلی، تشكیل شده است فصل اول كه با نام تفسیر علمی و دیدگاههای مختلف در مورد آنست زیر مجموعه هایی چون تاریخچه اجمالی انطباق قرآن با علوم تجربی، پیشینه تاریخی علمی اسلامی و درغرب و علل گسترش آن و علم گرایی افراطی وتعادلی، معیارها و انواع تفسیر علمی معتبر و همچنین آثار مثبت و منفی آن بررسی می‎شود. دراین فصل اگر ما بتوانیم تفسیر علمی معتبرو غیرمعتبررا از هم تشخیص دهیم راهی بس بزرگ را در راه رسیدن به تفسیر علمی كه خلوص آن از خلط حوزه علم و دین جلوگیری خواهد كرد خواهیم پیمود، علاوه بر این در این فصل با چند نوع تفسیر علمی كه توانسته اند بطور صحیح از انطباق ناصحیح قرآن با علوم تجربی روز جلوگیری كنند آشنا خواهیم شد.

اما در فصل دوم این مجموعه در ابتدا نگاهی هر چند گذرا به تاریخچه مطالعات در مورد خورشید خواهیم پرداخت چرا كه دانستن پیشینه تاریخی در مورد خورشید مشكل گشای ما در مراحل بعدی شناخت خورشید خواهد بود.

در قسمت دوم، آیات قرآن در مورد خورشید و حركت آن مورد بررسی قرار خواهد گرفت و تفسیر هر آیه در ذیل همان ایه و سپس دسته بندی مفسران به دو گروه مفسران  و صاحبنظران قدیم و جدید و بررسی نظرات آنان در رأس كار ما قرار خواهد گرفت.

اما در فصل سوم و آخرین فصل این مجموعه در حقیقت خورشید از تولد تا مرگ به انضمام ویژگیها، ساختمان، زیستگرد و نحوه تشخیص حركات خورشید در كتب علمی روز مورد بررسی قرار خواهد گرفت.

مقدمه

«لخلق السوات و الارض اكبر من خلق الناس و لكن اكثر الناس لایعلمون»[1]

آفرینش آسمان و زمین بزرگتر از خلقت انسان است ولی اكثر مردم نمی دانند»

به نام خداوند جان و خرد                        كزین برتر اندیشه برنگـذرد

خداوند نام و خداوند رای                         خداوند روزی ده‎ای رهنمای

«الشمس و القمر بحسبان»[2]

«خورشید و ماه با حسابی از خداوند در حركتند (یعنی در مسیری و به نحوی حركت می كنند كه خداوند تعالی بر آندو تقدیر دارد)[3]

علم ستاره شناسی از قدیمی ترین و در عین حال پیشرفته ترین علوم بشری است. از آنجا كه جهان خارج از كره ما مسائل آن در محدوده ستاره شناسی قرار می گیرد، دامنه این علوم بشری ازعلوم دیگر گسترده تر است.

از نخستین تصورات و برداشتهای اولیه نسبت به عالم لایتناهی و ماه و خوشید و ستارگان و كهكشانها گرفته تا پیشرفته ترین سفینه ها آخرین تجهیزات فنی رصدخانه های كنونی همگی دستاوردها و زمینه های علم ستاره شناسی است و خورشید چون یك ستاره عظیم الجثه است طبیعتا در زمره ستاره شناسی قرار می گیرد.

امروزه بشر نه تنها پا از سیاره خود فراتر نهاده بلكه فضا پیماهای مصنوع او تا آخرین سیارات منظومه شمسی را پشت سرگذاشته اند و به آن سوی منظومه ما راه یافته اند.

قرآن مجید در آیه فوق الذكر انسان را به تفكر و تدبر در آفرینش آسمانها و ستارگان درخشان و تحولات شگرفی كه در اوضاع آنها پدید می آید و نظام متقنی كه برآنها حكمفرماست دعوت می كند.

درست به دلیل  وجود همین نظم است كه قوانین طبیعت مفهوم پیدا می كند.

دانشمندان تجربی با تكیه بر اعتماد به وجود نظم در طبیعت مشتاقانه در پی كشف قوانین علمی موجود در همه زمینه های جهان خلقت هستند»

در یكسری آیات قرآن كریم به این مسئله كه خلقت تمام موجودات اعم از كوچكترین ذرات اتمی گرفته تا تركیب گیاهان جانداران و انسان و زمین، كهكشانها و جریان امور همگی آنها روی حساب می باشد و دارای اندازه های معین و مشخص و درهر مورد قابل محاسبه دقیق می باشند.

ذیلا به برخی از این آیات اشاره می كنیم:

«و ما یعزب عن ربك من مثقال ذره فی الارض و لافی السماء و لا اصغر من ذلك و لااكبر الا فی كتاب مبین»[4]

از علم  پروردگار تو حتی وزن ذره ای پوشیده نیست نه در زمین و نه در آسمان و هیچ كوچكتر یا بزرگتری از آن نیست مگر در كتابی روشن ضبط است.

در المنجد كلمه ذره به «اتم» معنی شده پس كوچكتر از اتم (اصغر من ذلك) در واقع شامل ذرات بنیادی عالم می باشند مثل (الكترونها، پروتونها، نوترونها، فوتونها، پنتونها و كواركها) و با عنایت به تفسیر المیزان مراد از «كتاب مبین» امری است كه نسبتش به موجودات نسبت برنامه عمل است به خود عمل و هر موجودی در این كتاب یك نوع اندازه و تقدیر دارد.

ازاین جهت می توان حدث زد كه مراد از كتاب مبین مرتبه واقعی اشیاء و تحقق خارجی آنها باشد كه قابل پذیرش هیچگونه تغییر نیست.

همین برنامه عمل اجزاء عالم از كوچكترین ذرات دنیای كهكشانها و وجود حساب و كتاب در اندازه (جرم، سرعت، زمان، بار الكتریكی، نوع حركت، اندازه حركت، فشار برای قرار گرفتن ذرات بنیادی اتمها در كنار یكدیگر و پارامترهای دیگر مثل ثابت جاذبه، سرعت نور در فضا، ثابت پلانك، بار الكترون و …) است كه دانشمندان برمبنای انها قوانین فیزیكی و شیمای نجوم و … را بدست می آورند.

به طور مثال اطلاع داریم كه زمان وقوع خورشیدگرفتگی 30 مرداد 1378 مطابق با آگوست 1999 و نقاطی از كره زمین را كه بطور كامل یا ناقص می توانند این واقعه طبیعی را ببینند را با پیش بینی بسیار دقیق اعلام می كنند.

آیاتی دیگر در این مورد عبارتند از:

« و خلق كل شیئ فقدره تقدیرا»[5]

… و هر چیز را آفرید و  برای آن اندازه ای معین مقرر داشت

« و كل شیئ عنده بمقدار»

… و تمام اشیاء در نزد او دارای مقداری است.[6]

«والسما رفعها و وضع المیزان»[7]

و آسمان را برافراشت و میزان (عدل و نظم) را در عالم وضع نمود.

«هوالذی جعل الشمس ضیاء والقمونورا و قدرناه لتعلمو عددالسنین و الحساب ماخلق ا ذلك الا بالحق یفصل الایات لقوم یعلمون»[8]

اوست خدایی كه خورشید را روشنی بخش و ماه را نورانی قرار داد و برای آن منزلگاههایی مقدر كرد تا عدد سال ها و حساب(كارها) را بدانید. خداوند این را جز به حق نیافریده است او آیات خود را برای دانشمندان شرح می دهد.

« ما تری فی خلق الرحمن من تفاوت فارجع البصر هل تری من فطور»[9]

.. تو در خلقت خدای رحمن بی نظمی و نقصان نخواهی یافت پس (به دیده عقل در نظم آفرینش) بنگر آیا خللی در آن می یابی؟

می توان نتیجه گرفت كه كشف نظم و انسجام طبیعت (یعنی قوانین طبیعی) و اتقان صنع باری تعالی یكی از مسائل عمده طبیعت شناسی است.

ما معتقدیم كه قرآن كتاب هدایت برای انسانهاست و حاوی تمام چیزهایی است كه بشر درحوزه ایمان و عمل بدانها نیاز دارد. بنابراین قرآن یك دائره المعارف علمی نیست و نباید قرآن را با نظریه های متغیر علمی الزاما تطبیق داد.

از طرف دیگر نمی توان كتمان كرد كه در قرآن اشارات مكرر به پدیده های طبیعی آمده است، اما اینها برای تعلیم علوم نیست بلكه هدف آنها تشویق مردم است به تعلیم علوم طبیعی و در نتیجه توجه به عظمت خلقت و در نهایت نزدیكی به خالق جهان.

اما همین قرآن ما را به تدبر در آیاتش تعقل و تفكر فراخوانده است.

«كتاب انزلنا الیك مبارك لیدبروا آیاته و لیتذكر اولوالالباب»[10]

كتابی خجسته بر تو فرو فرستادیم تا در آیات آن بیندیشند و خردمندان دریابند و پند گیرند.

«ان فی خلق السموات و الارض و اختلاف اللیل و النهار لآیات لقوم یعقلون»[11]

همانا در خلقت آسمانها و زمین و اختلاف شب و روز … همه اینها آیات روشنی بر وجود خدا برای اهل  تعقل است.

«كذلك نفصل الایات لقوم یتفكرون»[12]

اولم یتفكروا فی انفسهم [13]

نكته ای كه باید بپذیریم این است كه برای فهم بهتر آیات قرآنی تنها معلومات عمیق زبان عربی كافی نیست بلكه علاوه بر آن باید واجد اطلاعات علمی بسیار بالایی بود.

این حقیقت از گذشته های بسیار دور مورد تاكید قرآن پژوهان بوده است.

آمده است كه كسی كه از علوم زمانه خود بیشتر بداند نصیبش از حقیقت قرآن بیشتر است بنابراین سخن از تفسیر عصری به معنای منطبق كردن برعلوم نیست بلكه سخن از پرده برداری از معنای آیه درسایه دانستنیهای بیرونی است.

یكی از ویژگیهای تفسیر عصری ‌تفسیر علمی است اما تاكید می شود كه منظور از تفسیر علمی دراین جایگاه این است كه باید از علوم موجود هر عصر در فهم نكات قرآن استفاده شود زیرا در قرآن موارد بسیاری از مسائل خلقت زمین و آسمان، شمس و قمر، مشارق و مغارب، بروج و نجوم ، شب و روز ابر و باران و مسئله آفرینش هستی سخن گفته شده است.

مسلما فهم كامل و تفسیر منطقی این دسته از آیات متوقف بر دانستنیهایی از علوم تجربی و انسانی و تحولات علمی روز است، زیرا مفسر در برابر این همه آیات ناچار است توضیح دهد، نكات غامض و پیچیده آنها را بیان كند، موضع قرآن را در برابر بسیاری از مسائل كه خود به آنها اشاره كرده شرح دهد و چنین كاری با تفسیر عصری و علمی ممكن است، به این معنا كه معارف قرآن را به گونه ای بیان كند كه دست كم با مسلمات علوم روز منافاتی پیدا نكند.

ما معتقدیم قرآن كلام وحی و مافوق نظریات علمی است و سخنان او برخاسته از فرهنگ و متاثر از دانستنیهای ان زمان نیست تا قرآن در طرح این مسائل عقاید آنان را در نظر گرفته باشد و طبق سلیقه و اعتقاد آنان سخن بگوید، بلكه قرآن در طرح نظریات علمی قصد جدی داشته است خداوند با آگاهی كه از تمام پدیده های جهان دارد به گونه ای سخن گفته است كه مردم آنروز و هر عصر دیگر استیحانش نكنند و سخنان قرآن برای آنان نامأنوس جلوه نكند.

«قل انزله الذی تعلم السرّ فی السموات  و الارض»[14]

بگو قران كسی را فرستاده كه ازاسرارهستی و آنگونه كه هست اطلاع دارد

«و انه لكتاب عزیز، لا یأتیه الباطل »[15]

به راستی كتاب ارجمندی است، از پیش رو و پشت سرش باطل به سویش نمی آید.

یعنی معنی ندارد  قرآن چیزی بگوید كه با حقایق علمی ناسازگار و برخلاف آن باشد و با علم به باطل بودنش باطل را قصد كند.

بنابراین مفسر عصری باید در قسمتهایی از آیات مربوط، مفسر علمی هم باشد و نكات و اشارات علمی قرآن را به خوبی توضیح دهد اما مرز میان دانستنیها و تئوریها وفرضیه های علمی همچنان محفوظ و مفسر در این میان گام سوز و محتاط است و باید در نظر بگیریم كه قرآن قطعی است و علوم غیرقطعی بنابراین باید با قرآن تطبیق شوند.

البته برخی از مفسرین گذشته معاصر از تفاسیر خود از مطالب علمی استفاده نموده اند به طور مثال علامه طباطبایی (ره) وآیت ا.. مكارم شیرازی …، و با رعایت اعتدال از تفسیر علمی در موارد لزوم استفاده نموده اند.[16]

در فصل اول این پژوهشنامه به بررسی تفسیر علمی و دیدگاههای موافق و مخالف در مورد آن پرداخته ایم. ما با توجه به اقسام تفسیر علمی و معیارهای تفسرعلمی معتبر به طور قطع خواهیم توانست مصادیق تفسیر علمی معتبر از غیر معتبر را مورد تمایز قرار دهیم.

فصل اول

«تفسیر علمی قرآن و دیدگاههای

 مختلف در مورد آن»

1- تاریخچه اجمالی انطباق قرآن با علوم تجربی و اعجاز علمی:

قرآن كریم معجزه آخرین پیامبر الهی حضرت محمد (ص) است كه برای راهنمایی انسانها نازل  گردید، هر چند قرآن به زبان عربی واضح بر پیامبر اسلام فرو فرستاده شد و حتی مردم به راحتی آنرا درك می كردند و از آن بهره می بردند و در مواقعی كه هدف و مقصود یك آیه نبود به آسانی از طریق پیامبر (ص) این مشكل حل می گردید، اما این دوران طلائی دیری نپایید و پیامبر (ص) از بین مسلمانان رحلت كردند و آنان را با هزاران پرسش تنها گذاردند.

اینجا بود كه احتیاج به تفسیر و تبیین قرآن آشكار شد بویژه كه هر سال بر قلمرو مسلمانان در سرتاسر جهان افزوده می گردید و هزاران نفر با هزاران سوال و فكر جدید با اسلام و مسلمانان روبه رو می شوند. از اینجا بود كه مسلمانان به دنبال اصحاب، یاران و اهل بیت پیامبر (ص) رفتند و از آنها تفسیر قرآن را خواستند.

شیعیان به دنبال علی (ع) و اهل بیت كه ثقل اصغر هستند، روان شدند و گروههای دیگر اسلامی نیز هر كدام به دنبال یكی از اصحاب پیامبر حركت كردند تا از سرچشمه زلال قرآن سیراب شوند.

به این شیوه بود كه علم تفسیر پیدا شده و راههای گوناگونی برای تفسیر قرآن ارائه گردید.

یكی از این راهها تفسیر علمی بود كه همان سده های نخستین اسلام شروع شد و تا به  حال ادامه دارد و نظریات موافق و مخالف زیادی را برانگیخته است.

2- معنای اصطلاحی تفسیر علمی (انطباق قرآن با علوم تجربی)

تفسیر همان برداشتن پرده و حجاب از چیزی است و در مورد قرآن روشن كردن نكات مشكل در الفاف معانی و اهداف یك آیه را تفسیر گویند.

اما علم در اینجا مراد علوم تجربی است یعنی علومی كه با شیوه امتحان و تجربه (آزمایش و خطا) درستی یا نادرستی نظریه ها و قوانین حاكم بر طبیعت را بررسی می كند. پس منظور از تفسیر علمی همان توضیح دادن آیات قرآن به وسیله علوم تجربی است.

ولی تفسیر علمی به شیوه های مختلفی (توسط مفسران و یا غیرمفسران) انجام گرفته است به همین خاطر هر كس با توجه به شیوه عمل خاصی كه از تفسیر علمی در ذهن خود مجسم كرده، در مقابل آن موضع مخالف یا موافق گرفته و آنرا تعریف كرده است و یا نام خاصی مانند (تطبیق، تفسیر علمی، استخراج علوم از قرآن، استخدام علوم وتحمیل علوم بر قرآن) به آن داده است.

مرحوم علامه طباطبایی (ره) در مورد روش متكلمان فلاسفه و كسانی كه علوم جدید را با آیات قرآن وفق می دهند و آنچه موافق مذهب و رأی انهاست از قرآن اخذ می كنند و آیات مخالف را تاویل می كنند می فرماید:

«این طریق از بحث را سزاوار است كه تطبیق بنامیم و نام تفسیر بر آنها نگذاریم»

یا دكتر ذهبی در التفسیر و المفسرون می گوید:

«منظور ما از تفسیر علمی آن تفسیری است كه اصطلاحات علمی را بر عبارات قرآن حاكم می كند و تلاش می نماید تا علوم مختلف و نظریات فلسفی را از قرآن استخراج سازد»

البته نظر علامه طباطبایی به نوع خاصی از تفسیر علمی اشاره دارد  ونظر دكتر ذهبی به نوع دیگری از آن، كه در ادامه اقسام تفسیر علمی توضیح داده خواهد شد.

3- پیشینه تاریخی تفسیر علمی در غرب

انسان در طول تاریخ خود همواره با دو نوع معرفت آشنا شده است:

یكی معرفت دینی: یعنی علوم و معارفی كه از طریق وحی و الهام به واسطه پیامبران (ع) به دست او رسیده و اورا به طرف خدا و ماورای طبیعت رهنمون ساخته است و دوم معرفت تجربی و عقلی كه با دقت او در پدیده های طبیعی  و تفكر به دست آورده است. (هر چند نوع دوم خود به دو قسم علوم عقلی و تجربی تقسیم می شود) اما علوم بشری همواره از این گونه مجزا نبوده است.

دانشمندان دینی، علوم طبیعی و انسانی در طی هزاران سال، جدا نبودند بلكه گاهی یك نفر در یك زمان فقیه، فیلسوف پزشك و بوده است و از طرف دیگر حوزه ها و موضوعات علوم طبیعی و الهی به طور كامل و روشن تقسیم نشده بود. ازاینرو تداخل هایی در دو حوزه بوجود آمده و بعضی از دانشمندان دینی و یا متكلمان در نتایج و موضوعات علوم تجربی دخالت ورزیدند و از اینجا بود كه تعارض بین علم و دین ظاهر شد.

این مسئله خصوصاً در جهان عرب و اروپا اوج گرفت و در دوران سخت قرون وسطی، دادگاههای تفتیش عقاید پدید آورد. دوران رویارویی دانشمندان علوم تجربی و دینی برای علوم و ادیان الهی تلخ و مصیبت بار بوده و آثار سوء آن هنوز در اروپا به چشم می خورد. یكی از این اثار سوء، سرخوردگی از دین و دینداران بود كه موجب گردید تا بسیاری از مكاتب الحادی مانند ماركسیسم پیدا شود و به اصل دین و دیانت بتازند.

این تجربه تلخ موجب شد كه انسانها یكی از دو راه را انتخاب نمایند:

الف) جدا كردن مطلق حوزه های علم و دین (مانند نظر یات كانت و اگزیستانسیالیستها و پوزیتیویست ها) كه بیشتر در اروپا مورد توجه قرار گرفت.

ب) توافق علم و دین كه در این راه بعضی زیاده روی كرده، تداخل علم و دین را قائل شدند و بعضی راه اعتدال را پیش گرفتند و سازگاری علم و دین را پیشنهاد نمودند.

آری تطبیق آیات الهی كتابهای مقدس با علوم تجربی یك واكنش طبیعی در مقابل نفی دین توسط غربی ها بود و به دنبال تعارضات علم و دین در اروپا اوج گرفت.

برای مثال در جریان محاكمه گالیله كه عقیده برمركزیت خورشید و حركت زمین به دور آن داشت در متن حكم دادگاه تفتیش عقاید این طور آمده است:

«نظر به اینكه سكونت و مركزیت خورشید نسبت به زمین، عقیده است ضلالت آمیز، از جهت اختلاف واضح آن با تعالیم مقدس باطل  ومنسوخ است… »

این متن ظهور كامل در این مطلب دارد كه مسیحیان تعالیم تورات و انجیل را با هیئت بطلیموسی تطبیق نمودند تا آنجا كه مخالفت با اصول بطلیموسی را ضلالت معرفی می كردند ولی این حركت تفسیری در غرب ادامه نیافت زیرا كتاب مقدس پس از رویارویی با علوم جدید هر روز عقب نشینی بیشتری كرد و ناسازگاری آن با پیشرفت و كشفیات علوم تجربی آشكارتر گردید(بر خلاف قرآن كه سازگاری خاصی با علوم داشته و یكی از ابعاد آن اعجاز علمی بود)

ایان بارپور فیزیكدان معاصر می نویسد:

«مدتها پیش از داروین دانش علمی، از اخترشناسی كوپرنیكی گرفته تا زمین شناسی جدید سایه تردیدی بر نص گرایی (ترك تاویل) كتاب مقدس افكنده بود. به علاوه تحلیل علمی نصوص كتاب مقدس، تحقیقات تاریخی و ادبی كه به انتقاد برتر مرسوم شده بود به دلایل بكلی متفاوتی رفته رفته خطاناپذیری (مصونیت از خطا معصومیت) متون مقدس را مورد چون و چرا قرار داده بود»

دكتر موریس بوكای فرانسوی می نویسد:

«تعداد مهمی از مفسران مسیحی این هوشمندی را پیدا كرده اند كه برای توجیه خطاها دوری از حقیقت ها یا تناقض های عهدین این عذر را برای مصنفان كتاب مقدس بتراشند كه آنان افكار و احساسات خود را به تبعیت از عوامل اجتماعی یك فرهنگ یا اندیشه های متفاوت بیان می كنند.

4- پیشینه تاریخی تفسیر علمی در اسلام:

هنگامی كه خورشید اسلام در سرزمین عربستان طلوع كرد، آن سرزمین را كه تعداد افراد با سواد آنها از تعداد انگشتان دست تجاوز نمی كرد به علم دانش دعوت كرد و قرآن را به عنوان معجزه معرفی نمود. قرآن با دعوت به تفكر و تعمق درآیات الهی خلقت آسمانها زمین و … مردم را از خواب جهل و غفلت بیدار كرد.

مسلمانان كه با فتوحات عظیم در قرن اول هجری به سرزمین های تازه دست یافته بودند هر روز با افكار جدید و ادیان دیگر آشنا می شدند و با فروكش كردن نسبی جنگها تبادل فرهنگی میان اسلام ادیان و تمدن های ایران، روم یونان آغاز شد و توجه آثار دیگر ملل در دوره های هارون الرشید و مامون شدت گرفت.

مسلمانان علومی مانند طب، ریاضیات، نجوم، علوم طبیعی و فلسفه را از یونان گرفتند و مطالب زیادی به‌آنها اضافه كردند و در طی چند قرن خود را به اوج قله دانش رساندند.

چنانكه مسلمانان در قرن سوم و چهارم هجری بهترین كتابهارا در زمینه طب مثل (قانون بوعلی سینا) درزمینه فلسفه مانند(شفای بوعلی سینا) ریاضیات و نجوم نگاشتند.

حتی غرب كه اصل این علوم را از یونان گرفته و به مسلمانان وام داده بود مجبور شد دوباره آنها را از مسلمانان اخذ كند از اینرو در قرن دوازدهم به بعد نهضت ترجمه دراروپا شكل گرفت و نظریات بوعلی سینا و ابن رشد تا سالها در دانشگاههای اروپا تفكر حاكم بود.

باری ترجمه و تالیف آثار غیرمسلمانان در زمینه علوم مختلف موجب شد تا تعارضاتی بین ظاهر بعضی آیات قرآن و علوم جدید به نظر بیاید.

دانشمندان مسلمان در همان قرون اولیه اسلام در تلاش برای رفع این معضل دو طریق از انتخاب كردند كه بدین شرح است:

الف) رد مطالب باطل این علوم كه برای آگاهی مردم و ارشاد آنان صورت می گرفت. زیرا بسیاری از مبانی فلسفی و علمی یونان قابل خدشه و اشكال بود و ازطرفی با دین اسلام هم به معارضه برخاسته بود.

براین اساس كتابهایی مثل «تهافت الفلاسفه (تالیف ابوحامد غزالی)» و «مفاتیح الغیب (تالیف اما فخر رازی)» نوشته شد.

ب) انطباق آیات قرآن با علوم تجربی یونان، تا به مردم ثابت كند كه قرآن بر حق و مطلب علمی آن صحیح است و حتی برخی سعی كردند بدین وسیله اعجاز علمی قرآن را اثبات كنند آنان آیاتی كه از قران مانند آسمانهای هفتگانه (سبع سموات) را بر سیارات هفتگانه كه در نجوم یونانی اثبات شده بود حمل كردند.

فخر رازی (554-606) در تفسیر كبیر در مورد آیه شریفه «فسوهن سبع سموات و هو بكل شكی علیم»[17] می گوید: «بدان كه قرآن دلالت بروجود هفت آسمان  دارد و اصحاب هیئت می گویند: نزدیك ترین آنها به ما كره ماه است و فوق كره عطارد، زهره ، خورشید، مریخ، مشتری و زحل است.»

ازبین فلاسفه بو علی سینا (370-428ق) سعی كرد بین فلسفه (به معنای عام آن كه شامل علم هم می شود) و قرآن جمع كند و عرش را همان فلك الافلاك (فلك نهم هیئت بطلیموسی) قرار داد در مورد تاریخ تفسیر علمی، علامه طباطبایی درمورد متكلمان قرن دوم هجری كه بعد از ورود فلسفه یونان و پیدایش آرای كلامی به فرقه های مختلف تقسیم شدند و هر كدام را بر نظر خود تطبیق می كردند) می فرماید: «متكلمان و نظرات فرقه ای آنان موجب شد تا برطبق اختلاف نظرات خود در تفسیرقرآن گام بردارند و هر كدام آنچه را كه موافق نظرشان (مذهبشان) بود می‎گفتند و آنچه كه را مخالف بود تاویل می كردند، بهتر است این طریقه را تطبیق بنامیم و تفسیر نگوییم.»

ایشان نظیر همین كلام را در مورد فلاسفه كه آیات را با مطالب فلسفی تطبیق می كردند ابراز كرده و می فرماید: «آنها آیات را با فلسفه به معنای اعم (یعنی ریاضیات، طبیعیات، الهیات و اخلاق) تطبیق می كردند خصوصا مشائین (پیروان فلسفه ارسطوئی) كه آیات وارده درحقایق ماورای طبیعی و آیات خلق و پیدایش آسمانها و زمین آیات برزخ و معاد را تاویل كردند حتی آنها آیاتی را كه با فرضیه ها و اصول موضوعه علوم طبیعی سازگار نبود تاویل می نمودند.

برای مثال نظام افلاك كلیه و جزئیه، ترتیب عناصر، احكام فلكی و عنصری و … با اینكه آنها تصریح كرده بودند كه این نظریه ها مبتنی بر اصولی است كه بدیهی نیست واین تطبیق یا تفسیر علمی قرنها ادامه داشت و در این زمینه علمای اهل سنت و شیعه هر دو اقدام به تفسیر علمی كرده‎اند. برای مثال علامه مجلسی (م 1111ق) در تفسیر آیه شریفه (ثم استوی الی السماء فسوهنّ سبع سموات) بقره /29 می فرماید:

«هفت آسمان بدل یا تفسیر است برای «السماء» و هفتگانه بودن آسمانها منافاتی با افلاك نه گانه كه منجمان اثبات كرده اند ندارد. زیرا فلك هشتم و فهم در زبان دینی با نام كرسی و عرش نامیده شده است.»

پس این عقیده كه «همه علوم در قرآن وجود دارد» (چنانكه تعدادی از مفسران و غیره آ‎نها مانند غزالی سیوطی و … عقیده داشته اند) موجب شد كه این نوع تفسیر ریشه كند و مورد توجه بیشتر قرارگیرد.

البته توجه قرآن به علم وذكر مطالب علمی در مورد آسمانها وكرات زمین، گیاهان و … در  توجه مسلمانان به علوم و رشد آنها و توجه به رابطه قرآن با علم و در نتیجه، رشد تفسیر علمی كمك شایانی كرد.

5- تفسیر علمی در یك قرن اخیر و علل گسترش آن:

«در یك قرن اخیر، تفسیر علمی و اعجاز علمی قرآن مورد توجه مسلمانان و مفسران قرار گرفت و كتابهای زیادی در این مورد نوشته و حتی فردی مثل طنطاوی یك دوره تفسیر مستقل دراین موضوع نوشت (تفسیر جواهر القرآن) ولی این نكته قابل توجه است كه با آنكه بیش از هزارسال از عهد تفسیر علمی میگذرد اما در این یك قرن اخیر اوج گرفت و مورد توجه طبقه جامعه و مفسران قرارگرفت.

در مصر بعد ازورود سید جمال الدین اسدآبادی (1315 ق) و تربیت شاگردانی مانند عبده، تفسیر علمی آغاز شد. او به شاگردان تعلیم داد كه اسلام با تمدن و پیشرفت در زندگی معارضت ندارد و تفسیر قرآن را با توجه به این مطلب آغاز كرد.

در ایران و هند و كشورهای اسلامی دیگر، تلاش و سعی برای انطباق آیات قرآن با علوم تجربی آغاز شد و هر كس تحت عنوان خاصی كتابی نوشت.

در هند از پیشگامان این حركت می توان از «سراحمدخان هندی 1817 م» و «سیدامیرعلی 1265 ق» نام برد كه كوشش كردند مسائل دینی را با علوم جدیدآمیخته كنند.

در این میان نام بسیاری از دانشمندان علوم تجربی مانند (پزشكان، مهندسان و …) به چشم می خورد كه بعضی از راه دلسوزی و برخی از طریق شیطنت دست به تفسیر علمی قرآن زدند و مفسران عالیقدر شیعه و سنی نیز از قافله عقب نمانده و تفسیر های جدید با آمار و ارقام قوانین و نظریات جدید علوم تجربی همراه گشت.

در این مورد علل مختلفی وجود داشتند كه ما به مهمترین آنها اشاره می كنیم:

1- حس دفاع از حقایق دینی؛ درمقابل حمله به دین كه در اروپا انجام شد و امواج آن به بلاد اسلامی نیز وارد شد.

در اروپا پس پیروزی اصالت حس (پیروان هیوم) و رشد بی سابقه علوم تجربی در دو قرن اخیر (نوزده و بیست میلادی) تعارض بین علم  و دین شروع گردید. همانطور كه در قسمت (پیشینه تاریخی تفسیر عمی در غرب) بیان كردیم، كتاب مقدس به خاطر نقاط ضعف و تحریفات و اختلاط آن با هیئت بطلمیوسی و داستانهای مجعول نتوانست حقایق علمی را تحمل كند و كم كم تعارضی بین آیات كتاب مقدس و كلیسا از یكطرف و دانشمندان علوم تجربی (مثل طرفداران نظریه تكامل انواع) از طرف دیگر شروع شد و در نهایت این جریان به پیدایش مكاتب الحادی و مخالف دین (مثل ماركسیسم) منجر شد كه در اوایل قرن بیستم این جزییات رشد چشمگیری در غرب پیدا كردند.

آنها از ضعف بنیادهای دینی مسیحیت استفاده كردند و افكار خود را تبلیغ نموده و تا آنجا پیش رفتند كه موفق به تشكیل حكومت الحادی كمونیستی درروسیه (شوروی سابق) شوند (البته دلایل دیگری هم به رشد انها كمك كرد)

هر چند پیشینه تعارض كلیسائیان با دانشمندان علوم تجربی به قرون وسطی بر میگردد اما یكی ازقله های اوج آن در اواخر قرن نوزده و اوایل قرن بیستم بود. این برخوردها در كتابها و مجلات منعكس شد و كم كم به زبان عربی ترجمه شد و به كشورهای اسلامی سرازیر گشت.

در این میان مصر اولین كشوری بود كه تحت تأثیر این افكار قرار گرفت زیرا از لحاظ جغرافیایی مصربه اروپا نزدیكتر و در ضمن یك مركز تمدن و فرهنگ قدیمی بود و بسیاری از روشنفكران مسلمان آنجا كه به اروپا مسافرت كرده و یا در آنجا تحصیل كرده بودند به همراه علم و تكنیك این افكار را برای ملل خود با ارمغان آوردند.

مسلمانان غیور و دانشمندان دریافتند كه اصل دین در خطر است و افكار جوانان مسلمان ممكن است دستخوش الحاد  وگروههای ماركسیستی گردد. از طرف دیگر می دانستند كه این تعارض بین علم و دین در جهان اسلام زمینه ای ندارد. زیرا اسلام خود حامی و مشوق علم است. از اینرو ضروری بود كه این حقیقت مهم برای مسلمانان آشكار شود كه اسلام با پیشرفت علوم تجربی و حقایق علمی، تعارضی ندارد بلكه علم قطعی موید دین اسلام و اسلام موید علم قطعی است.

ظواهر آیات و روایات با علوم تجربی قابل جمع است و اگر تعارضی به چشم می خورد ابتدایی و بدوی است كه با تامل رفع می شود.

به این علت بود كه بسیاری از دانشمندان و مفسران مسلمان به میدان آمدند و با تذكر حقایق علمی قرآن را (كه مورد قبول علوم تجربی بود) و با جمع كردن بین نظریه های علمی و ظواهر قرآن به رفع آن توهم (تعارض بین علم و دین) همت گماشتند (هر چند دراین بین افراط و تفریطهایی صورت گرفت و همه افراد در یك ردیف عمل نكرده اند)

علت دیگر اوج گیری تفسیر علمی در یك قرن اخیر در بین مسلمانان این بود كه عده ای از مفسران و علمای دین و یا دانشمندان علوم تجربی كه حس دینی قوی داشتند، كوشش كردند با استخدام علوم تجربی اعجاز قرآن را اثبات كنند.

قرآن كه كتاب آسمانی و وحی شده بر پیامبر اسلام (ص) است و معجزه جاوید اوست وهمیشه سند زنده و حاضر برای حقانیت اسلام بوده است و جنبه های گوناگونی از اعجاز  آن اثبات شده است (مانند فصاحت، بلاغت، عدم تعارض و تناقض در‌آن، آهنگ عجیب آن و تاثیر فوق العاده برانسانها) و با پیشرفت علوم و فنون بشری، هر زمان بعد تازه ای از اعجاز ان به اثبات می رسد.

یكی از جنبه های اعجاز قرآن كه در یك قرن اخیر مورد توجه دانشمندان قرار گرفته است جنبه اعجاز علمی قرآن است.

آری قرآن، مثالها و مطالب علمی فراوانی ارائه می كند كه با جدیدترین قوانین و نظریات اثبات شده علمی موافقت دارد  وهمین نكته عجیب مورد توجه دانشمندان مسلمان، مفسران حتی بسیاری از پزشكان مهندسان مسلمان و غیرمسلمان قرار گرفت، تا آنجا كه بسیاری از غربیها مجذوب این بعد علمی قرآن شدند و به حقانیت اسلام پی بردند و به دین اسلام مشرف شدند.

از این رو بسیاری از مفسران شیعه و سنی كوشش كردند با كنار هم گذاردن مطالب علمی و آیات قرآن اعجاز علمی قرآن را اثبات كنند برای مثال تفسیر نمونه از شیعه و جواهر القرآن از اهل سنت و نیز كتاب اولین  دانشگاه و آخرین پیامبراز دكتر پاك نژاد كتاب های عبدالرزاق نوفل و دهها كتاب دیگر دراین زمینه نوشته شده است.

در این زمینه نمونه های زیادی از آیات قرآن كه نشان دهنده اعجاز آن است وجود دارد و فقط دراینجا اشاره می كنیم كه قرآن در چهارده قرن قبل در سرزمین عربستان مطالبی در مورد آسمانها، زوجیت گیاهان، حركت خورشید، زمین و … بیان كرده كه امروزه پس از هزار واندی سال دانشمندان علوم تجربی به حقانیت آنها پی برده اند و جالب این است كه بسیاری از نظرات قرآن در محیطهای علمی آن زمان (مانند تمدن ایران، روم، یونان) قابل قبول نبوده، چرا كه هیئت بطلیموسی حاكم بر افكار دانشمندان نمی پذیرفت كه زمین حركت كند وقتی گالیله را به جرم چنین سخنی (قرنها پیش از بیان قرآن) محاكمه و محكوم كردند.

3- علت دیگر كه می توان برای رشد تفسیر علمی در قرن اخیر ذكر نمود رشد افكار التقاطی و انحرافی بعضی از روشنفكران در جوامع اسلامی بود.

بعضی از مسلمانان كه  به كشورهای غربی مسافرت كرده یا در آنجا تحصیل نموده و یا به نوعی تحت تاثیر پیروزی اصالت حس و پیشرفت اعجاب انگیز علوم تجربی در اروپا قرار گرفتند سعی كردند به تقلید كوركورانه از غربی ها بپردازند. آنها روش حسی و تجربی را تنها راه پیشرفت دانستند و راه عقل و وحی را مردود دانسته  و سعی كردند آیات قرآن را با علوم تجربی تطبیق دهند و در مواردی كه ظاهرآ‎یات با علوم تجربی ناسازگاری داشت، به تاویل آیات یا تفسیر به رای آنها پرداختند.

این گروه در جوامع اسلامی زندگی می كردند و سعی در جذب جوانان مسلمان و تشكیل گروه ها و تغییر اوضاع اجتماعی به نحوه دلخواه داشتند. برخی از این عده معتقد به اسلام بودند و اغلب گرایشات غیر اسلامی داشتند (مثل ماركسیستها و …) و برخی دیگر در ظاهر مسلمان بودند و در باطن غیرمسلمان یعنی از روش نفاق استفاده می كردند زیرا می دانستند كه اگر از اول اصل دین را انكار كنند نمی توانند بین جوانان مسلمان و جوامع اسلامی پایگاهی پیدا كنند از این جهت با حفظ ظاهر آیات  و روایات محتوای آنها را بر افكار خود تطبیق می نمودند تا آنجا كه هابیل  و قابیل را اشاره به دو جامعه (جامعه بی طبقه و دوره فئودالیسم) می گرفتند و یا روح را خاصیت و اثر ماده معرفی می كردند و نبوت را نوعی بلوغ می خواندند كه برای اصلاح جامعه قانونگذاری می كند.

ورود این گروه به عرصه تفسیر موجب شد تا بعضی از دانشمندان و مفسران اسلامی یكسره این روش را تخطئه كنند. برای نمونه به این سخن توجه كنید:

«نمونه ای از این كژاندیشی را می توان در تفسیر طنطاوی دید؛ او در زمانه ای می زیست كه علوم غربی تازه به مصر راه یافته و فرهنگ اروپایی به افكار مسلمانان سیطره پیدا كرده بود و او به گمان خود برای آنكه مسلمانان را از فریفتگی در برابر فرهنگ غرب باز دارد در كتاب جواهر القرآن كوشید تا بسیاری از مسائل علمی را با آیات قرآن تطبیق دهد».

علامه طباطبایی (ره) در تفسیر المیزان دراین باب سخنی دارند كه گذشت.

استاد شهید مطهری در مورد اصالت حس اروپا در بین مسلمانان می گویند:

«چنانكه می دانیم در اروپا روش حسی و تجربی در شناخت طبیعت بر روش قیاسی پیروز شد. پس از این پیروزی این فكر پیدا شد كه روش قیاسی در هیچ جا اعتبار ندارد، تنها فلسفه قابل اعتماد، فلسفه حسی است.

نتیجه قهری این نظریه این شد كه الهیات به سبب خارج بودن از دسترس حس و تجربه، مشكوك مجهول و غیر قابل تحقیق اعلام شود و برخی آنها را یكسره انكار كنند.

این جریانی بود كه در جهان غرب رخ داد. در جهان اسلام سابقه موج مخالفت با هر گونه تفكر و تعمق از طرف اهل حدیث از یك طرف و موفقیتهای پی در پی روش حسی در شناخت طبیعت ازطرف دیگر و دشواری تعمق و حل مسائل فلسفی از جانب سوم گروهی از نویسندگان را سخت به هیجان در آورد و موجب پیدایش یك نظریه تلفیقی در میان آنها شد مبنی بر اینكه:

«الهیات قابل تحقیق است ولی در الهیات نیز منحصرا لازم است از روش حسی و تجربی كه برای شناخت طبیعت مورد استفاده قرار می گیرد استفاده شود.»

«فرید وجدی» در كتاب «علی اظلال المذاهب المادی» و سید ابوالحسن ندوی در «ماخسرالعالم بانحطاط المسلمین» و همچنین نویسندگان اخوان المسلمین مثل: سید قطب، محمد قطب و غیراینها این نظر را تبلیغ و نظر مخالف را تخطئه می كنند.»[18]

6- ردیابی تفسیر علمی در تفاسیر شیعه و اهل سنت

اگر چه تفسیر علمی از ویژگی های تفسیری قرن چهارم است اما نمونه های ظریف و كم رنگی از آن در تفاسیر گذشتگان از جمله تفاسیر شیعه و اهل سنت دیده می شود.

در میان مفسران اهل سنت غزالی نخستین كسی بود كه به آیاتی اشاره كرد كه فهم آنها نیازمند آشنایی با علوم گوناگون بود.

غزالی معتقد بود برای تفسیر قرآن می توان از علوم بهره گرفت كه در زمان نزول قرآن برای مردمان آن عصر ناشناخته بوده است. البته غزالی خود موفق به اجرای این روش تفسیری نشد.

حدود یك قرن بعد فخر رازی (م 606 هـ) در «تفسیر مفاتیح الغیب» خود از علوم زمانش در تفسیر قرآن بهره گرفت و تفسیری سرشار از علوم گوناگون پدید آورد.

بعد از او این گرایش در تفسیر اهل سنت محدودتر شد مانند تفسیر بیضاوی (م 791 ق) (تفسیر روح المعانی آلوسی 1217ق)

در آغاز قرن 14 مجدداً گرایش علمی در تفسیر قرآن گسترش یافت و افرادی چون محمدبن احمد اسكندرانی (م 1306 ق) در تفسیر «كشف الاسرار النورانیه» كواكبی (م 1320 ق) در كتاب طبایع الاستبداد و مصارع الاستعباد» محمد عبده( م 1325 ق) در تفسیر «جزء عم» و طنطاوی (م 1358 ق) در جواهر القرآن هریك به شیوه ای علمی به آیات نگریستند.

مهمترین نمونه های تفسیر علمی، تفسیر اسكندرانی و طنطاوی است. پس از تفسیر طنطاوی و نظرات مثبت و منفی نسبت به تفسیر او، جریان علمی درتفاسیر معروف اهل سنت تا اندازه ای فرو نشست اما اولین نشانه های تفسیر علمی در تفاسیر شیعه را در تفسیر جامع و مهم «التبیان شیخ طوسی» می بینیم.

در این تفسیر برخی آیات به صورت محدود مورد بحث علمی قرار گرفته اند مثلا در بحث تفسیر پیرامون آیه «الذی جعل لكم الارض و فراشاً و السماء بناءاً» آورده:

«فراش بودن زمین به معنی گسترده بودن با كروی بودن زمین ناسازگاری دارد یا نه؟

و پس از نقد و بررسی نظرات مختلف نتیجه می گیرد كه مفهوم فراش بودن با كروی بودن زمین منافاتی ندارد» به نظر می رسد شیخ طوسی سعی كرده بین آیات قرآن و داده های علمی مقایسه ای انجام داده و اگر مقدور بوده هماهنگی ایجاد كند.

پس از او تا حدود قرن 11گرایش علمی، چندان در تفاسیر معروف شیعه دیده نمی شود (مثل تفسیر مجمع البیان)

در قرن 11  ملاصدرا با نوشتن «تفسیر القرآن الكریم» مجددا این روش تفسیری را جان بخشید. تفسیر او شامل همه آیات قرآن نیست اما در ذیل آیاتی كه زمینه بحث علمی دارند مطالب علمی را ذكر می كند مثلا ذیل آیات 22 و 19 بقره و 38 و 39 یس مباحثی از علم هیئت مثل كروی بودن زمین و افلاك نه گانه و … را مطرح كرده و به نقد و بررسی آنها پرداخته است. بعد از او مجدوداً گرایش علمی در تفاسیر مهم شیعه مثل صافی، فیض كاشانی، كنزالدقایق و … دیده نمی شود.

اما در قرن 14 جریان علم گرایی دوباره به صحنه تفسیر می آید و اكثر تفاسیر مهم این قرن مثل المیزان، الفرقان، نوین، پرتوی از قرآن، نمونه و … تفسیر آیات به مطالب علمی نظر داشته اند و این به معنای پذیرفتن بی چون و چرای این سبك نیست و در مواردی صاحبان تفاسیر با این روش مخالفت كرده اند. آنها در برخی آیات حقایق ثابت شده علمی را برای تفسیر به كار گرفته‎اند.

مقایسه بین تفاسیر اهل سنت و شیعه در قرن 14  نشان می دهد كه گرایش علمی در تفاسیر با احتیاط بیشتری همراه بوده است و در تفاسیر اهل سنت گاه جریان علم گرایی افراطی مشاهده می كنیم.

تفسیر طنطاوی از نمونه های این تفاسیر افراطی است، همچنین در میان شیعیان تعداد كارشناسانی كه دریك رشته علمی تخصص داشته اند اما مفسر نبوده اند و به تفسیر آیاتی در حوزه تخصصی خود پرداخته اند محدودتر از اهل سنت بوده و در میان شیعیان به افراد انگشت شماری از جمله مهندس بازرگان می توان اشاره نمود حال آنكه در میان اهل سنت این افراد بیشتر مشاهده می شوند.

7- انگیزه های روی آوری مفسران به علم گرایی افراطی

با بررسی دقیق در تفاسیر علمی افراطی در می یابیم كه زمینه هایی در شكل گیری خط مشی و شیوه این مفسران نقش داشته است.

بسیاری از این مفسران تلاش داشتند كه سازگاری با دین و علم را با هم به اثبات برسانند در این راه در گرداب افراط افتاده اند.

عده ای نیز جامع بودن قرآن نسبت به همه علوم و نیازهای بشری را پذیرفته اند. اینان با استناد به برخی آیات قرآن مانند 89/ نحل (ونزلنا علیك الكتاب تبیاناً لكل شیئ) یا آیه «ولارطب و لایابس الا فی كتاب مبین» همچنین روایاتی كه موید این معانی است معتقدند كه قرآن جامعیت دارد آن هم جامعیت مطلق نه نسبی.

این انتظار از قرآن باعث كشیدن شدن مفسران به وادی تفسیر بی حد و مرز علمی شده است از طرفی دراین نظریه می توان به غزالی، فخررازی، سیوطی و از معاصران به طنطاوی اشاره كرد. اما گروهی دیگر از مفسران به دلیل اعتماد بیش از حد به دیدگاهها و فرضیات علمی و ثابت پنداشتن آنها به این راه كشیده شده اند. در حالیكه بسیاری از دیدگاههای علمی متغیر هستند و استناد به آنها در تفسیر موجب خدشه وارد شدن به ساحت اعجاز علمی قرآن می گردد.

گاهی ناآگاهی و بی توجهی نسبت به شرایط و قوانین تفسیر نیز موجب گرفتار شدن مفسران در دام افراط در تفسیر علمی می گردد.

برخی از مفسران نیز به دلیل خودباختگی در مقابل فرهنگ غرب و به منظور همسوشدن با آنها با سوء استفاده از دین، چارچوب تفسیر را در هم شكسته و تا آنجا كه توانسته اند دامنه علم گرایی در تفسیر  راگسترده و بدون مرز ساخته اند.[19]

لازم به ذكر است كه یك تفسیر افراطی ممكن است تحت تاثیر یكی از این عوامل قرار گرفته باشد.

8- جریان زیاده روی و میانه روی در تفسیر علمی و ویژگیهای آن

مفسران در قبال برخورد با گرایش علمی به دو دسته تقسیم می شوند:

گروهی كه در بكارگیری علم در تفسیر قرآن افراط كردند و هر نظریه و فرضیه ثابت نشده علمی را در تفسیر آیات به كار گرفتند و گروهی كه با دقت و درایت و كمك گیری از حقایق قطعی علمی، به روی آیات قرآن دست به تفسیر علمی زدند. بنابراین گرایش علمی در تفاسیر آیات با دو جریان روبه برو شد:

1- جریان زیاده روی  2- جریان میانه روی

1- جریان زیاده روی دو ویژگی دارد:

الف) یافته ها و دیدگاههای علمی، قطعی و مسلم فرض می شوند.

ب) تطبیق آیات با آنها و تفسیر آیات در پرتو این دیدگاههای علمی

2- ویژگیهای جریان میانه روی در تفسیر علمی بدین شرح است:

الف) همه یافته های علمی قطعی تلقی نمی شوند بلكه حقایق علمی ازدیدگاههای علمی و تئوریها جدا می شوند

ب) تفسیر علمی جنبه احتمال در نظر گرفته میشود.

در واقع در تفاسیر و دیدگاههای علمی برآیات تحمیل نمی شوند بلكه می توانند راهگشای كشف حقایق قرآن باشند( در جریان زیاده روی دیدگاههای خاصی محور و اصل فرض می شود و آیات براساس آنها توجیه و تفسیر می گردد)

9- اقسام تفسیر علمی

الف) تفسیر علمی براساس هدف مفسر:

افرادی كه در طول تاریخ اسلام، اقدام به انطباق آیات قرآن با علوم تجربی نموده اند، اهداف گوناگونی داشته اند و هر كدام با هدف خاص خود به تفسیر علمی نگرسیته و این شیوه تفسیری را در خدمت هدف خود در آورده اند.

اگر هدف تفسیر كننده مقدس و خوب بوده در همان راه از شیوه تفسیر استفاده كرده و اگر هدف انحرافی داشته برای اثبات انحراف خود از این شیوه استفاده كرده است و به همین دلیل است كه برخوردها و دیدگاهها در رابطه با تفسیر علمی مختلف و بلكه متضاد است.

تفسیر علمی مانند هر شیوه تفسیری دیگر (تفسیر عقلی، عرفانی،  روانی و …) می تواند به طور صحیح و برای هدف ارشاد و هدایت مردم به كار رود و هم می تواند راه ضلال و گمراه كردن مردم به خدمت گرفته شود.

ما در اینجا چند هدفی را كه ممكن است تفسیر علمی در خدمت آن قرار گیرد برمی‎شماریم:

1-   تفسیر علمی با هدف اثبات اعجاز قرآن كریم

2-   تفسیر علمی با هدف نشان دادن اهمیت علم در نظر اسلام

3-   تفسیر علمی با هدف اثبات افكار انحرافی

4-   تفسیر علمی با هدف فهم بهتر معنای آیات قرآن

ب) اقسام تفسیر  علمی از جهت شكل و شیوه:

تفسیر علمی یك روش تفسیری است كه خود دارای روشهای فرعی متفاوتی است كه بعضی سر از تفسیر به رای و شماری منجر به تفسیر معتبر و صحیح می شود و همین مطالب موجب شده تا برخی تفسیر علمی را انكار كنند و آن را نوعی تفسیر به رای یا تاویل بنامند و گروهی آن را قبول نمایند و بگویند تفسیر علمی یكی از راههای اثبات اعجاز قرآن است.

ما در اینجا شیوه های فرعی تفسیر علمی را مطرح می كنیم تا هر كدام جداگانه به معرض قضاوت گذارده شود و از خلط مباحث جلوگیری گردد:

1- استخراج همه علوم از قرآن كریم

علما قدیمی مانند (ابن ابی الفضل المرسی، غزالی و … ) كوشیده اند تا همه علوم را از قرآن استخراج كنند زیرا عقیده داشتند كه هر چیز در قرآن وجود دارد و در این راستا آیاتی كه ظاهر آنها با یك قانون علمی سازگار بود بیان می كردند و هر گاه ظواهر قرآن كفایت نمی كرد، دست به تاویل می زدند و ظواهر آیات را به نظریات و علومی كه در نظر داشنتد بر می گرداندند.

از اینجا بود كه علم هندسه، حساب، پزشكی هیات، مقابله و جدل را از قرآن استخراج نمودند. برای مثال آیه شریفه «اذا مرضت فهویشفین»[20] آنجا كه خداوند از قول حضرت ابراهیم (ع) نقل می كند كه «وقتی  بیمار شدم اوست كه شفا می دهد» علم پزشكی را استخراج كردند و علم جبر را از حروف مقطعه اوائل سوره ها استفاده كرده اند و از آیه شریفه «اذا زلزلت الارض زلزالها»[21] زمین لرزه سال 702 هجری قمری را پیش بینی كردند. روشن است كه این نوع تفسیر علمی منجر به تاویلات زیاد در آیات قرآن بدون رعایت قواعد عربی ظواهر الفاظ و معنای لغوی آنها می شود.

از همین روست كه بسیاری از مخالفان تفسیر علمی را نوعی تاویل و مجاز گویی دانسته اند كه البته در این قسم از تفسیر علمی حق با آنان است و ما قبلا اقوال و دلائل مختلف این مسئله (وجود همه علوم در ظواهر قرآن) را بررسی كردیم و به این نتیجه رسیدیم كه این كلام مبنای صحیحی ندارد.

2- تطبیق و تحمیل نظریات علمی برقرآن كریم:

این شیوه از تفسر علمی در یك قرن اخیر رواج یافت وبسیاری از افراد با مسلم پنداشتن قوانین و نظریات علوم تجربی سعی كردند تا آیاتی موافق آنها در قرآن بیابند و هر گاه آیه ای موافق با آن نمی یافتند دست به تاویل یا تفسیر به رای زده و آیات را برخلاف معانی ظاهری حمل می كردند.

برای مثال در آیه شریف: «هوالذی خلقكم من نفس واحدة و جعل منها زوجها»

اوست خدایی كه همه شما را از یك تن آفرید و از او نیز جفتش را مقرر داشت.

كلمه نفس را به معنای پروتون و زوج الكترون معنا كردند و گفتند منظور قرآن این است كه همه شما را از پروتون و الكترون كه اجزای مثبت و منفی اتم است آفریدیم و در این تفسیر حتی رعایت معنای لغوی و اصطلاحی نفس را نكردند.

این گونه تفسیر علمی در یك قرن اخیر، در مصر و ایران رایج شد و موجب بدبینی بعضی از دانشمندان مسلمان گردید. چنانكه علامه طباطبایی تفسیر علمی را نوعی تطبیق اعلام كرد.

البته در این مورد این نوع تفسیر علمی نیز حق با مخالفان آن است چرا كه مفسر در هنگام تفسیر باید از هر گونه پیشداوری خالی باشد تا بتواند تفسیر صحیح انجام دهد و اگر یك نظریه علمی را انتخاب كند و بر قرآن تحمیل نماید پا را در طریق تفسیر به رای گذاشته كه در روایات وعده عذاب برای آن داده شده است.

3- استخدام علوم برای فهم بهتر قرآن

در این شیوه از تفسیر علمی، مفسر با دارا بودن شرایط لازم و با رعایت ضوابط تفسیر معتبر اقدام به تفسیر علمی قرآن می كند.

او سعی دارد با استفاده از مطالب قطعی علوم (كه از طریق دلیل عقلی پشتیبانی می‎شود) و با ظاهر آیات قرآن (طبق معنای لغوی و اصطلاحی) موافق است به تفسیر علمی بپردازد قرآن را كشف و در اختیار انسانهای تشنه حقیقت قرار دهد.

این شیوه تفسیرعلمی، بهترین نوع و بلكه تنها نوع صحیح از تفسیرهای علمی است.

ما در مبحث بعدی، معیار این گونه تفاسیر را به طور كامل بیان خواهیم كرد، اما در اینجا تاكید می كنیم كه در این شیوه تفسیری باید از هر گونه تاویل و تفسیر به رأی پرهیز كرد و تنها به طور احتمالی از مقصود قرآن سخن گفت، زیرا علوم تجربی به خاطر ظنی بودن و استقراء ناقص در روش آنها نمی توانند نظریات قطعی بدهند. برای مثال آیه شریفه «و الشمس تجری لمستقرلها»[22] خورشید در جریان است تا در محل خود استقرار یابد، در زمان صدر اسلام كه نازل شده، مردم همین حركت حسی و روزمره خورشید را می دانستند، به این ترتیب از این آیه همین حركت را می فهمیدند؛ در حالی كه حركت خورشید از مشرق به مغرب كاذب است، زیرا خطای حس باصره ماست و در حقیقت، زمین در حركت است، از اینرو خورشید را متحرك می بینیم.

با پیشرفت  علوم بشری و كشف حركت زمین و خورشید روشن شد كه خورشید هم خود دارای حركت انتقالی است (نه حركت كاذب، بلكه واقعی). و خورشید بلكه تمام منظومه شمسی و حتی كهكشان راه شیری در حركت است و كهكشانها و ستارگان با سرعت سرسام آ‎وری از همدیگر دور می شوند و عالم انبساط پیدا می كند.

پس می گوییم اگر به طور قطعی اثبات شد كه خورشید در حركت است و ظاهر آیه قرآن هم می گوید خورشید در جریان است، پس منظور قرآن حركت واقعی انتقالی خورشید است.

در ضمن از این نوع تفاسیر علمی كه تحقیق بنده یكی از همین اشكال خواهد بود اعجاز علمی قرآن نیز اثبات می شود چرا كه برای مثال قانون زوجیت عمومی گیاهان در قرن 17 میلادی كشف شد اما قرآن حدود 10 قرن قبل از آن از زوج بودن همه گیاهان سخن گفته است.[23]

10- معیارهای تفسیر علمی معتبر

با توجه به اینكه از سه شیوه تفسیر علمی یك قسم را پذیرفتیم (استخدام علوم در فهم قرآن) و با عنایت به مبانی و مطالبی كه در مورد عدم قطعیت علوم تجربی از آن یاد كردیم و با توجه به شرایط مفسر و تفسیر معتبر در اینجا معیارهای زیر را برای صحت و اعتبار تفسیر علمی لازم می دانیم:

1- تفسیر علمی توسط مفسری صورت پذیرد كه دارای شرایط لازم باشد.

یعنی آشنایی با ادبیات عرب، آگاهی به شان نزول آیه، آشنایی با تاریخ پیامبر (ص) و صدراسلام در حدودی كه به آیه مربوط است، اطلاع از علوم قرآن مانند: ناسخ، منسوخ و مراجعه به احادیث و اصول فقه، آگاهی از  بینشهای فلسفی، علمی، اجتماعی و اخلاقی، پرهیز از هر گونه پیش داوری تطبیق و تحمیل و آشنایی با تفسیر و  عدم تقلید از مفسران.

2- معیارهای تفسیر معتبر در آن رعایت شده باشد.

مثل : پیروی از روش صحیح تفسیری، عدم منافات تفسیر با سنت قطعی، تفسیر بدون پیش داوری غیرضروری، عدم منافات تفسیر با دیگر آیات و حكم قطعی عقل و استفاده از منابع صحیح در تفسیر. این معیارها لازم است كه در تفسیر علمی نیز رعایت گردد.

3- تفسیرعلمی باید به وسیله علوم قطعی صورت گیرد

(علومی كه علاوه بر تجربه به وسیله دلیل عقلی و … تایید می شود) در جای خود اثبات شده كه علوم تجربی به تنهایی نمی تواند تعیین به معنای اخص بیاورد. چون این علوم قطعی الصدور نبوده و پیوسته درگذر زمان در حال تغییر و تحول و تكامل می باشند. اعم از اینكه قوانین علوم تجربی از طریق استقراء ناقص تعمیم می یابد و یا اینكه اطمینان می آورد، اما احتمال طرف مقابل را به صفر نمی رساند.

بنابراین تعیین به معنای اخص (اطمینان به یك طرف و عدم احتمال طرف مقابل یعنی مطابق واقع) نمی آورد و حتی طبق آخرین نظرات دانشمندان قوانین علمی نداریم» بلكه آنها نظریه ها یا افسانه های مفید هستند. برای مثالی حركت زمین یا تسخیر ماه را می آورند و با آیات قرآن مطابقت می كنند اما این مثالها (قابل خدشه است زیرا بداهت حسی دارد اما بداهت عقلی (مانند قضایای اولیه، اجتماعی نقیضین، و كل اعم از جزء است) ندارد و هنوز از نظر عقلی به تایید یا مرز تایید كل نرسیده است.

لكن بحث ما در تفسیر علوم است. اگر چه مثال فعلی در قرآن و علم نداشته باشد ولی با این حال ضرری به صحت مطالب و بدنه كلام نمی زند.

به خاطر همین است و از این روست كه همیشه در قضایای علمی چند حالت مختلفه وجود دارد.

اول: قضیه علمی، كه تعیین به معنای اخص آورده، با قطع مطابق واقع می آورد و با حقیقت سازگار خواهد بود. چرا كه تجربه علمی همراه با دلیل عقلی است (و یا به مرحله بداهت حسی رسیده باشد)

دوم: قضیه علمی تعیین به معنای اعم بیاورد؛ یعنی اطمینان حاصل شود ولی احتمال طرف مقابل به صفر نرسد.

(چنانكه بیشتر قضایای اثبات شده علوم تجربی جز این دسته به شمار می آید.)

سوم: قضیه علمی به صورت تئوری یا نظریه ظنی باشد كه هنوز به مرحله اثبات نرسیده است. بنابراین در صورت نخست تفسیر علمی جایز است زیرا قرآن و علم قعطی (كه به قطع عقلی بر می گردد) معارضت ندارد بلكه قرائن قطعی (نقلی یا عقلی و علمی) برای تفسیر قرآن لازم است.

در صورت دوم تفسیر علمی اگر به صورت احتمال ذكر شود صحیح به نظر می رسد. برای مثال گفته شود چون ظاهر قرآن با حركت انتقالی خورشید مطابق است به احتمال قوی منظور قرآن همین حركت است. در صورت سوم هم تفسیرعلمی صحیح نیست. زیرا همان اشكالاتی را پدید می آورد كه مخالفان تفسیر علمی می گفتند. (مانند انطباق قرآن با علوم متغیره شك كردن مردم در صحت قرآن و ..)

معیارشناخت مصادیق تفسیر علمی غیرمعتبر

ما با توجه به معیارهای تفسیر علمی معتبر هر تفسیر علمی كه از این دایره خارج باشد معتبر و صحیح نمی دانیم:

1- تفیسر به رای

هر گاه مفسری سعی كند آیات علمی قرآن را طبق نظر خود تفسیر كند و به اصطلاح ما استقلال در تفسیر داشته باشد و بدون مراجعه به قرائن عقلی و نقلی به تفسیر علمی بپردازد موجب تفسیر به رای می شود كه در احادیث ازقول پیامبر آمده است: «لا من قال القرآن برأیه فالیتبوء مقعده من النار» وعده عذابی كه به این عمل داده شده كاملا مشهود است.

2-تحمیل نظر، علمی یا نظر مفسر برقرآن:

اگر تفسیر علمی بدون هماهنگی و توافق با ظواهر الفاظ و اصطلاحی آن صورت گیرد در نهایت منجر به تفسیر به رای یا تاویلهای غیرمعتبر درقرآن می گردد.

3- استخرالج علوم با تمسك به تاویل غیرصحیح آیات قرآن:

هر چند نظریه وجود داشتن تمام علوم در قرآن مردود است (چنانكه ذكر شد اما این عقیده پایه ای برای تاویلهای غیرصحیح می گردد و باعث انحراف اهداف تفسیری از مسیر واقعی خود خواهد شد.

4- تفسیر علمی افراد غیر متخصص در علم تفسیر

اگر چه در رشته ای از علوم تجربی متخصص باشند ارزش تفسیری ندارد بلكه گاهی منجر به تفسیر به رای نیز می‎شود، همان طور كه اظهار نظر یك مفسر در علوم پزشكی (بدون تخصص در آنها) ارزش ندارد.

5-   اگر قرآن بوسیله علوم ظنی، نظریه ها، تئوری ها و … تفسیر شود تفسیر علمی معتبری نخواهد بود. زیرا وحی قطعی مطابق با واقع را با علوم ظنی متغیر انطباق دادن پیامدی غیر از در معرض تغییر قراردادن قرآن ندارد كه آن هم بعد از تغییر علوم موج شك مردم در آیات و اخبار قرآن می شود.

6-   تفسیر قرآن بوسیله قضایای یقینی به معنای اعم = اطمینان با احتمال ضعف طرف مقابل) جایز نیست مگر به صورت احتمالی، یعنی بگوید به احتمال قوی مقصود قرآن اینست، زیرا احتمال خطا در قضایای علوم تجربی (كه با عقل تایید نشده) وجود دارد.

پس اسناد قطعی این علوم به قرآن همانا تحمیل یك نظریه علمی برقرآن است و پذیرفته نیست.

11-آثار مثبت و منفی تفسیر علمی (بررسی دیدگاههای مخالفین و موافقین تفسیر علمی)

طرفداران تفسیرعلمی آثار و نتایج مثبتی را برای انطباق قرآن با علوم تجربی و تفسیر علمی متذكر شده اند كه ما به طور خلاصه آنها را ذكر می كنیم:

1- اثبات اعجاز علمی قرآن: كه این مطلب خود دو پیامد مهم را در بر دارد:

الف) موجب اتمام حجت بر كفار در دعوت آنان به اسلام و احیانا میل آنان به اسلام می گردد.

زیرا قرآن (برخلاف كتابهای مقدس رایج در دنیا) نه تنها با علم معارضت ندارد بلكه مطالب علمی مهمی را نیز برای بشر به ارمغان آورده است.

ب) موجب تقویت ایمان مسلمانان به قرآن، نبوت و حقانیت اسلام می شود.

2- روشن شدن تفسیر علمی آیات قرآن: چرا كه تفسیر علمی، یك روش در تفسیر است كه بدون آن تفسیر قرآن ناقص خواهد بود و پرده از روی عجایب قرآن كنار نخواهد رفت.

3- جلوگیری از پندار تعارض علم و دین؛ چرا كه با روشن شدن مطالب علمی قرآن، همه افراد با انصاف متوجه خواهند شد كه اسلام نه تنها با علوم سازگار است و منافاتی ندارد بلكه علم موید دین است.

4- موجب تعمیق فهم ما از قرآن و توسعه مدلول آیات قرآن می شود.

تذكر: معمولا این آثار مثبت برای تفسیر علمی نوع سوم (استخدام علوم در فهم قرآن) پدید می آید.

2- آثار منفی انطباق قرآن با علوم تجربی (بررسی دیدگاههای مخالفان تفسیر علمی)

مخالفان تفسیر علمی و قرآن با علوم تجربی یا كسانی كه با یك شیوه از تفسیر علمی، مخالف هستند آثار منفی این شیوه را چنین برشمرده اند:

1-   تفسیر علمی موجب تفسیر به رای می شود كه نهی شده است.

2-   تفسیر علمی منجر به تاویلهای غیرمجاز در آیات می شود.

3-   حقایق قرآن تبدیل به مجازات می شود.

4-   تفسیر علمی اعتراف باینست كه قرآن احتیاج به غیر دارد.

5-   موجب تطبیق و تحمیل نظریات علمی برقرآن می شود.

6-   موجب شك مردم در صحت قرآن می گردد زیرا نظریات علمی در معرض تغییر است و پس از چندی كه تغییر كرد با ظاهر قرآن (كه قبلا موافق آن بود) مخالف می شود و مردم كه مطالب علمی را می پذیرند در صحت قرآن شك می كنند.

7-   موجب  فراموش شدن هدف اصلی قرآن (تربیت انسان و هدایت او به سوی خدا) میشود.

8-   احتمال دارد ملل مسلمان به همین توجیهات علمی دل خوش كنند و به دنبال كسب علوم جدید نروند و محتاج علوم دیگران شوند.

9-   به اعجاز ادبی و بلاغت قرآن ضرر می رساند.

10- تفسیر علمی، در خدمت  مادی گری و الحاد و برای اثبات مكاتبی چون ماركسیسم قرار می گیرد.

11- مطالب باطل و تضادهای علوم به قرآن راه می یابد.

12- قرآن تابع علوم می شود با اینكه علوم در معرض خطاست.

13- مفسر را از فهم خالص زبان عربی دور می كند.

14- تفسیر علمی، موجب سوء فهم مقاصد قرآن می گردد.

تذكر: با بررسی دلیل مخالفان تفسیر علمی روشن می شود كه تمام این پیامدها برای دو قسم دیگر تفسیر علمی (تطبیق قرآن با علوم تجربی و استخراج علوم از قرآن) است و قسم سوم تفسیر علمی(استخدام علوم تجربی در فهم قرآن) از این عوامل مبراست.[24]


جهت دریافت فایل خورشید در قرآن لطفا آن را خریداری نمایید

قیمت فایل فقط 4,900 تومان

خرید

برچسب ها : خورشید در قرآن , قرآن , , معارف , دانلود خورشید در قرآن , پروژه دانشجویی , دانلود پژوهش , دانلود تحقیق , دانلود پروژه

نظرات کاربران در مورد این کالا
تا کنون هیچ نظری درباره این کالا ثبت نگردیده است.
ارسال نظر